کد مطلب:312237 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:334

ویژگی های حکومت یزید
ویژگی اول: یزید میراث خوار پدر و ادامه دهنده ی راه اوست. حكومت او همان پادشاهی معاویه با همان اهداف و دستورالعمل هاست و كارگزاران او همان كارگزاران دربار معاویه هستند [1] معاویه در نامه ای به امام حسین (ع) او را به آرامش و پیروی از پیمان با خود دعوت می كند. معاویه كه از مخالفت امام حسین (ع) با جانشینی یزید آگاه بود، با این نامه می خواست تا حدودی بر اطمینان خود به التزام امام حسین (ع) به حكومت یزید بیفزاید.

حسین بن علی (ع) در پاسخ معاویه، ضمن برشمردن جنایت ها، بدعت ها و انحراف های او، مسأله ی جانشینی یزید را از فجایع و خطاهای او برشمرد. از این نامه ویژگی های حكومت یزید كه ادامه ی همان سلطنت معاویه است و نیز خصلت های پلید یزید به دست می آید: [2] .



[ صفحه 69]



اما بعد فقد جاءنی كتابك تذكر فیه انه انتهت الیك عنی امور لم تكن تظننی بها رغبة بی عنها، و ان الحسنات لا یهدی لها و لا یسدد الیها الا الله تعالی، و اما ما ذكرت انه رقی الیك عنی فانما رقاه الملاقون المشاؤون بالنمیمة المفرقون بین الجمع، و كذب الغاوون المارقون، ما اردت حربا و لا خلافا، و انی لأخشی الله فی ترك ذلك منك و من حزبك القاسطین المحلین حزب الظالم و اعوان الشیطان الرجیم.

پس از ستایش خداوند. نامه ای از تو دریافت كرده ام كه در آن گفته ای مسائلی از من به تو رسیده كه هرگز در حق من گمان نمی برده ای. ولی تنها خداوند متعال است كه به نیكی ها هدایت می كند. اما این خبر كه به تو رسانده اند، كار چاپلوسان و سخن چینان و وحدت شكنان بوده است. گمراهان و منحرفان دروغ می گویند. من قصد جنگ و مخالفت ندارم و از خداوند می ترسم كه این امر از سوی تو و حزب ظالم و ستمگر تو و یاران شیطان درمانده و رانده شده انجام نگیرد.

سپس امام (ع) به نمونه هایی از جنایت های او اشاره می فرماید:

ألسف قاتل حجر و اصحابه العابدین المخبتین الذین كانوا یستفظعون البدع و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنكر؟ فقتلتهم ظلما و عدوانا من بعد ما اعطیتهم المواثیق الغلیظه و العهود المؤكدة جرأة علی الله و استخفافا بعهده. أولست بقاتل عمرو بن الحمق الذی أخلقت و أبلت وجهه العبادة؟...، أولست المدعی زیادا فی الاسلام فزعمت انه ابن ابی سفیان و قد قضی رسول الله (ص) ان الولد للفراش و للعاهر الحجر، ثم سلطتة علی اهل الاسلام یقتلهم و یقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف و یصلبهم علی جذوع النخل. سبحان الله یا معاویه! لكانك لست من هذه الامة و لیسوا منك. أولست قاتل الحضرمی الذی كتب الیك فیه زیاد انه علی دین علی - كرم الله وجهه - و دین علی هو دین ابن عمه (ص)



[ صفحه 70]



الذی اجلسك مجلسك الذی انت فیه، و لولا ذلك كان افضل شرفك و شرف آبائك تجشم الرحلتین رحلة الشتاء و الصیف، فوضعها الله عنكم بنا منة علیكم، و قلت فیما قلت: لاتردن هذه الامة فی فتنة، و انی لا اعلم لها فتنة اعظم من امارتك علیها.

آیا تو قاتل حجر و یاران عابد خاشع او نیستی؛ یارانی كه از بدعت ها می هراسیدند و امر به معروف و نهی از منكر می كردند، و تو پس از آن كه پیمان های مستحكم و عهدهای استوار با آن بستی، به ستم و دشمنی همه شان را كشتی؛ زیرا در برابر خداوند گستاخی و پیمان او را كوچك می شماری! آیا تو قاتل عمرو بن حمق نیستی؛ همو كه عبادت چهره اش را در هم شكسته بود! آیا تو همان نیستی كه زیاد را مسلمان خواندی و او را فرزند ابوسفیان پنداشتی؛ حال آن كه پیامبر خدا (ص) حكم كرده بود كه فرزند از آن شوهر است و زناكار سنگسار می شود! سپس او را بر مسلمانان چیره ساختی تا آنان را بكشد و دست و پایشان را - هر یك از یك طرف - قطع كند و بر نخل ها به دار بكشد! سبحان الله! معاویه، گویا تو از این امت نیستی و آنان از تو نیستند! آیا تو قاتل حضرمی نیستی؛ كسی كه زیاد درباره اش به تو نوشت: او بر دین علی - كرم الله وجهه - است؛ حال آن كه دین علی، دین پسر عمویش (ص) است؛ همان كس كه تو را بر این جایگاه نشاند. و اگر این نبود، برترین شرافت تو و پدرانت این بود كه كوچ تابستانه و زمستانه داشته باشید. خداوند به بركت وجود ما این سختی را از شما برداشت و بر شما منت نهاد. تو در نامه ی خود گفته ای: «این امت را به آشوب و فتنه نكش.» اما من آشوب و فتنه ای عظیم تر از حكومت تو بر این مردم نمی شناسم.

سپس در پایان نامه فرمود:

و اتق الله یا معاویه! و اعلم ان لله كتابا لا یغادر صغیرة و لا كبیرة الا احصاها، و اعلم ان الله لیس بناس لك قتلك بالظنة و اخذك بالتهمة و امارتك صبیا یشرب الشراب و یلعب بالكلاب ما اراك الا قد أوبقت



[ صفحه 71]



نفسك و اهلكت دینك و أضعت الرعیة و السلام [3] .

ای معاویه! از خدا بپرهیز. و بدان كه خداوند نامه ای دارد كه بزرگ و كوچك را در آن وا نمی گذارد و به حساب می آورد. و بدان كه خداوند فراموش نمی كند كه تو به كوچك ترین گمان و به تهمت مرتكب قتل می شدی، و فراموش نمی كند كه تو كودكی را بر حكومت نشاندی كه شراب می نوشد و سگ بازی می كند. تو تنها خود را به هلاكت افكنده ای و مردم را تباه كرده ای.


[1] در ابتداي حكومت يزيد، وليد بن عتبه بن ابي سفيان در مدينه، عمرو بن سعيد بن العاص در مكه، عبيدالله بن زيد در بصره، و نعمان بن بشير در كوفه بر مردم فرمانروايي مي كردند. سپس يزيد عبيدالله را بر كوفه نيز نهاد و عمرو بن سعيد اشدق را به جاي وليد بن عتبه در مدينه گذارد و پس از آن او را بر مكه نيز گمارد. بنگريد به: الكامل، ج 4، ص 14 و ص 18 و ص 43.

[2] از آن جا كه در ادامه ي بحث به بخش هايي از اين نامه ي روشنگر نيازمنديم، تمامي آن را در اين جا ذكر مي كنيم.

[3] الامامة و السياسة، ج 1، ص 180؛ الغدير، ج 10، ص 160. حكومت معاويه با برخي اهداف و شيوه هاي ظالمانه ي او در اين نامه ترسيم شده است.

نقل ديگري از اين نامه را بنگريد: بحارالانوار، ج 44، ص 212؛ اعيان الشيعة، ج 1، ص 582؛ عوالم العلوم، ج 17، ص 91. امام حسين (ع) در گفتارهاي گوناگون به ترسيم حكومت معاويه پرداخته است. براي آشنايي با گفتارها و نامه هاي حضرت در زمان معاويه و نيز پس از مرگ او بنگريد به: موسوعة كلمات الامام حسين (ع) از ص 240 تا ص 298 و بحارالانوار، ج 44، ص 205.